English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2659 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
judiciousness U قضاوت درست تشخیص درست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
intersections U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meet U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
coincidence function U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
meets U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joins U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
join U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
intersection U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
OR function U تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
and U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
either or operation U تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
unions U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
union U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
assertion U 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
conjunction U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
false U 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
alternation U تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
conjunctions U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
disjunction U تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
tempered U درست ساختن درست خمیر کردن
tempers U درست ساختن درست خمیر کردن
temper U درست ساختن درست خمیر کردن
MCI device U وسیله چند رسانهای قابل تشخیص که با درایور درست در کامپیوتر نصب شده است
traces U روش تشخیص کارایی درست یک برنامه که وضعیت فعلی و محتوای ثباتها و متغیرها پس از هر دستورالعمل نوشته میشود
trace U روش تشخیص کارایی درست یک برنامه که وضعیت فعلی و محتوای ثباتها و متغیرها پس از هر دستورالعمل نوشته میشود
traced U روش تشخیص کارایی درست یک برنامه که وضعیت فعلی و محتوای ثباتها و متغیرها پس از هر دستورالعمل نوشته میشود
be the spitting image of someone <idiom> U درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
authentication U استفاده از کدهای خاص برای بیان کردن به فرستنده پیام که پیام درست و قابل تشخیص است
EXOR U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
alternative U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternatives U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
differences U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exjunction U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
exclusive U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
denial U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denials U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
NAND function U تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
symmetric difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
dispersion U تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
equality U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
except U تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
straightest U درست
smack dab U درست
exacts U درست
orthographically U درست
straightforward U درست
properly U درست
in a entireness of state U درست
in order U درست
straight U درست
clears U درست
Am I not right?dont you agree with me ? U درست می گه یا نه ؟
whole U درست
valid U درست
plain dealing U درست
clear U درست
clearer U درست
clearest U درست
incorrupt U درست
indefectible U درست
entire U درست
exact U درست
exacted U درست
exactly U درست
authentic U درست
right as a trivet U درست
sock U درست
right as a trivet U تن درست
genuine U درست
right as nails U درست
inviolate U درست
integral U درست
right U درست
veracious U درست
righted U درست
proper U درست
righting U درست
true U درست
truer U درست
truest U درست
legitimately U درست
appropriate [for an occasion] <adj.> U درست
by fits and starts U درست
perfecting U درست
aright U درست
purposeful <adj.> U درست
well advised U درست
perfects U درست
purpose-built <adj.> U درست
incorrect U نا درست
true <adj.> U درست
by the square U درست
even U هم درست
perfected U درست
Quite [so] ! U درست!
legitimates U درست
functional <adj.> U درست
out-and-out U درست
out and out U درست
legitimating U درست
practicable <adj.> U درست
practical <adj.> U درست
legitimated U درست
legitimate U درست
conscionable U درست
perfect U درست
accurate U درست
real <adj.> U درست
proper <adj.> U درست
convenient <adj.> U درست
purposive <adj.> U درست
corrects U درست
accurate [correct] <adj.> U درست
suitable <adj.> U درست
orthodox U درست
useful <adj.> U درست
utilitarian [useful] <adj.> U درست
correcting U درست
just U درست
correct <adj.> U درست
correct U درست
straighter U درست
exact <adj.> U درست
misbehaves U درست رفتارنکردن
misunderstands U درست نفهمیدن
to set to rights U درست کردن
concocts U درست کردن
misunderstand U درست نفهمیدن
concoct U درست کردن
misbehaving U درست رفتارنکردن
to the tick U درست درسروقت
misbehaved U درست رفتارنکردن
to setting into shape U درست شدن
trims U درست کردن
concocted U درست کردن
concocting U درست کردن
to sct aright U درست کردن
to set in order U درست کردن
righted U درست صحیح
propriety of behaviour U درست رفتاری
precedential U سابقه درست کن
misunderstood U درست نفهمیدن
that is it U درست است
righting U درست صحیح
righting U درست شدن
right U درست صحیح
redd U درست کردن
orthography U درست نویسی
to set U درست کردن
fair shake <idiom> U رفتار درست
pointdovice U بسیار درست
point device U بسیار درست
righted U درست شدن
misbehave U درست رفتارنکردن
to riven laths U یا درست کردن
right U درست شدن
trimmest U درست کردن
It didnt work out. U درست درنیامد
cleans U درست کردن
mishears U درست نشنیدن
mishearing U درست نشنیدن
selfsame U درست همان
to behave oneself U درست رفتارکردن
fettle U درست کردن
behave U درست رفتارکردن
behaved U درست رفتارکردن
behaves U درست رفتارکردن
behaving U درست رفتارکردن
cleanest U درست کردن
cleaned U درست کردن
clean U درست کردن
land U درست به هدف
8oclock sharp (on the dot). U درست سرساعت 8
I didnt quite get it. U درست نفهمیدم
make U درست کردن
makes U درست کردن
that is wrong U درست نیست
the flat of the hand U پهنای درست
valid U قانونی درست
to erect into U درست کردن از
to fix up U درست کردن
mistook U درست نفهمیدن
mishear U درست نشنیدن
to put in to shape U درست کردن
spitting image <idiom> U درست مثل
fabricates U درست کردن
fabricating U درست کردن
in good time <idiom> U درست سر وقت
get up U درست شدن
fabricated U درست کردن
fabricate U درست کردن
on the button <idiom> U درست سر موقع
rightable U درست شدنی
to get up U درست کردن
gully U درست کردن
gullies U درست کردن
gulleys U درست کردن
that is right U درست است
Recent search history Forum search
1A hero can affect on the people.
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1set the record straight
1chand sabaei is correct or chand sabahi
2او باعث ننگ شغل قضاوت است
2او باعث ننگ شغل قضاوت است
1may fader good
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1playing the game در مورد انجام ورزش چه معنی میدهد
1i was rebelling now
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com